کنفرانس در واشینگتن,مسئولیت آمریکا و ملل متحد درحفاظت و تضمین حقوق ساکنان اشرف
روز جمعه ۲۵فوریه ۲۰۱۲ ,کنفرانسی در واشینگتن باعنوان تهدید فزایندة رژیم ایران وگزینههای سیاست برای ایالات متحده ومسئولیت آمریکا و ملل متحد درحفاظت و تضمین حقوق ساکنان اشرف با حضوربسیاری ازشخصیت های برجسته آمریکایی ازجمله ریچارد دیلی شهردار شیگاگو به مدت ۲۲ سال ,عالیترین مدیر شهری ایالات متحده- ۲۰۰۵,مدیر کنفرانس شهرداران آمریکا – ۱۹۹۶-سفیر فیلیپ لادر,سفیر آمریکا در انگلستان ۱۹۹۷ ـ ۲۰۰۱,معاون رئیس دفتر رئیسجمهور بیل کلینتون,عضو هیأت مدیره صلیب سرخ آمریکا-رودی جولیانی,شهردار نیویورک در سال ۲۰۰۱,شهردار جامعه بینالمللی در نیویورک-هوارد دین,رئیس حزب دموکرات آمریکا۲۰۰۴ ـ ۲۰۰۹,کاندیدای ریاستجمهوری-تام ریج,وزیر امنیت آمریکا ۲۰۰۳ ـ ۲۰۰۵ ,فرماندار پنسیلوانیا ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۱-پروفسور آلن درشویتز,معرفترین وکیل جهان در پرونده های جنایی-گلن کارل,معاون پیشین اطلاعات مرکزی آمریکا -آوی جوریش,مشاور پیشین وزارت دارایی آمریکا -تام تانکردو,نماینده پیشین کنگره آمریکا تشکیل شد.
تام تانکردو,نماینده پیشین کنگره آمریکا
با تشکر از همه شما. لطفاً بفرمایید و تشکر بسیار برای حضور امروزتان در اینجا
چند روز پیش و بدون تعجبِ هیچ کس دیگر، غیر از وزارت خارجه!، رژیم ایران گفتگوها حول برنامه اتمی خود را قطع کرد. رهبران غربی این تصمیم را مورد انتقاد قرار دادند و فراخوانها برای تحریمهای اقتصادی سختر بالا گرفت .
درحالیکه چشمان جهان روی این چالش دیپلوماتیک متمرکز است، یک بازی بی سر و صدا ولی پرخطر در بیایانهای شرق عراق و در بغداد در حال اجراست.
یک جنایت ضدانسانی درباره هزاران نفر در خاورمیانه درحال شکل گیری است ولی توجه کمتری به آن توسط جهان صورت میگیرد.
البته من دارم به ساکنان اشرف و کسانی که اکنون در جایی که به نحو متناقضی کمپ لیبرتی نامگذاری شده، ولی در یک وضعیت زندان هستند، اشاره میکنم.
این افراد پایدارترین و مؤثرترین مخالفان رژیم تروریست حاکم بر ایران هستند. در یک رفتار متناقض دیگر توسط وزارت خارجه ما در آمریکا به مجاهدین برچسب تروریستی زده شده است.
این لیست گذاری وضعیتی است که جان آنها را بخطر می اندازد، زیرا آنها اکنون مشروط به عملکرد دولت عراق هستندکه اکنون با رژیم ایران بطور مشترک توطئه میکند که زنان، مردان را در اشرف مورد اذیت و آزار قرار بدهد.
اکنون ۴۰۰ نفر از ساکنان اشرف که به یک بخش خیلی کوچک کمپ لیبرتی، با این وعده که حضور آنها در آنجا کوتاه مدت خواهد بود منتقل شده اند، محلی که دارای حداقل امکانات است.
در واقع، شرایط آنجا نه تنها انزجارآور است، آنطور که شما خواهید دید و ساکنان نه تنها باید در بدترین شرایط زندگی کنند، بلکه آنها باید تحت کنترل مستمر توسط گاردهای مسلح عراقی باشند. جایی که قرار بود یک مأمن باشد به یک کابوس تبدیل شده است.
لذا، ما امروز اینجا جمع شده ایم تا برای رهبران کشورهای جهان غیرممکن کنیم که از بهانه بی اطلاعی و چشم پوشی برای فرار از مسئولیتشان نسبت به این وضعیت، سوء استفاده کنند.
اولین سخنران برجسته ما که در باره این وضعیت صحبت میکند، پروفسور آلن درشویتز میباشد.
پروفسور آلن درشویتز,معرفترین وکیل جهان در پرونده های جنایی
من به این پنل برجسته نگاه میکنم و با خودم فکر میکنم که رودی جولیانی چه واکنشی نشان میداد اگر به او میگفتند که یک شرکت، سهام خود را به بازار طوری عرضه نموده که کمپ لیبرتی آنطور عرضه شد، یعنی برخلاف واقعیاتی که ما اکنون با آنها مواجه شده ایم. گردانندگان شرکت سریعاً به جرم کلاهبرداری و منحرف کردن توقعات مردم، زندانی میشدند. این یک رسوایی است. یک کلاهبرداری است. یک کلاهبرداری، که موضوع آن پول نیست، بلکه تهدید جان انسانها است.
ما فوراً به یک کمیسیون حقیقت یاب نیاز داریم که چگونگی ارتکاب این کلاهبرداری را کشف کند. چه کسی این جهنم و زباله دان را تائید نمود؟ چه کسی مدعی شده که وضعیت آنجا منطبق با استانداردهای سازمان ملل متحد است؟
کسی وجود دارد که مسئول ارتکاب این کلاهبرداری است و ۴۰۰ انسان بیگناه را مجبور کرده که زندگی خود را به خطر بیندازند و سلامت آنها را تهدید کرده است، چرا که آنها را در معرض محیطی آلوده به زباله و عوامل دیگر قرار داده است. ما باید در اینباره تحقیق کنیم.
من اینگونه تصمیمات را نمیگیرم، اما باور ندارم که کسی مجبور شود در چنین شرایطی زندگی کند و تا وقتیکه این ۴۰۰ نفری که آنجا هستند به نقاط امن خارج از عراق منتقل نشده اند، یعنی نقاطی که هیچکس به دولت عراق اعتماد نداشته باشد که از آنها حفاظت کند، هیچ کس دیگر نباید مجبور شود که از امنیت و زیبایی کمپ اشرف، که به دست خود ساکنان محلهای استقرار، دانشگاه و تأسیسات ورزشی و غیره را ساخته اند، به این مکان خیلی مخوف منتقل شود.
ببینید، اگر این مکان بطور واقعی یک کمپ ترانزیت است و طوری طراحی شده که افراد را چند روز در آنجا نگه دارند تا به مناطق امن تری منتقل شوند، شاید بتوان شرایط را درک و حتی توجیه کرد. اما این مکانی است که از افراد انتظار زندگی در آنجا را دارند. خدای من! این چه انسانیتی است که افرادی را که طبق قوانین ملل متحد ، حفاظت شده محسوب میشوند و آمریکا به آنها قول مقدس حفاظت را داده است مجبور کرده که آنجا را محل استقرار خود بدانند. این یک محل استقرار نیست. جایی نیست که از کسی بتوان خواست که در آنجا زندگی کند.
اما بگذارید به شما بگویم که جریان چیست. موضوع بسیار جدی تر از این است، چون من بارها بصورت تلفنی با مقامات وزارت خارجه و سازمان ملل متحد ارتباط داشته ام و ما میدانیم که آنها تقصیر را به گردن قربانیان می اندازند.
آنها گزارشاتی را صادر میکنند مبنی بر اینکه، بله، این قربانیان بودند که زباله ریختند! این قربانیان بودند که شیر آب را باز کردند و منابع آب را تمام کردند! و این قربانیان بودند که این مکان را غیرقابل سکونت کردند! این قدیمی ترین بهانه در جهان است.
نگاه کنید به آنچه که آنها وقتی امکانش را داشتند در کمپ اشرف ساختند و بعد نگاه کنید به آنچه حالا در اختیار آنها قرار داده شده است. تقصیر را به گردن قربانی نیندازید.
ما اکنون دو موضوع اضطراری داریم. اولاً با وضعیت اضطراری موجود در خود آن تأسیسات (لیبرتی) مواجه شده ایم. اما همچنان با وضعیت اضطراری انساندوستانه نیز روبرو هستیم
ما دیده ایم که دولت عراق ظرفیت چه نوع اقداماتی را دارد. حالا که دولت عراق اساساً مطیع رژیم ایران است، و اکنون که مالکی گوش به فرمان ملایان است، ما میدانیم که ملایان اگر دستشان به ساکنان برسد چه کار خواهند کرد، بنابراین شرایط جایی را برای اعتماد کردن باقی نمیگذارد.
هر دو این بحرانهای انساندوستانه با این حقیقت بغرنج تر شده اند که نام سازمان مجاهدین خلق همچنان در لیست باقی مانده است.
وزارت امور خارجه آمریکا پیامهای متناقضی میفرستد. از یک طرف ما از سفیر فیرید و سایرین میشنویم (و من حرف او را باور میکنم) که ما واقعاً قصد کمک به ساکنان کمپ اشرف را داریم و میخواهیم آنها را از آنجا خارج کنیم و این هدف وزارت خارجه است. اما از طرف دیگر وزارت خارجه از لغو نامگذاری امتناع ورزیده است. یک سال و نیم است که حکمی از طرف دادگاه پیش روی آنها وجود دارد و وزارت خارجه از عمل کردن به آن طفره میرود.
آنها خواست کنگره که مدت زمان مشخصی را برای تصمیم گرفتن تعیین کرده بود زیرپا گذاشته اند و در رابطه با این حکم تصمیمی نگرفته اند.
اما مشکل ابعاد وسیع تری دارد. دولت ایالات متحده امروز در رابطه با رژیم ایران موضع دوگانه دارد. از یک طرف میگوید ما تسلیحات اتمی را تحمل نخواهیم کرد و از طرف دیگر میگوید شاید رژیم ایران هنوز واقعاً تصمیم ساخت بمب اتمی را اتخاذ نکرده است.
ما صداهای متناقضی را میشنویم که (به رژیم ایران) چراغ سبز نشان میدهند که به کارتان ادامه بدهید، تغییر نکنید و ما اصلاً یک راهکار واحد نداریم.
بگذارید به شما بگویم که یکی از بزرگترین امتیازات حرفه من که نیم قرن است به آن مشغولم، انجام همین کاری است که درهمین جا میکنم. یعنی نمایندگی گروهی از موکلینم که بهترین موکلین من در طول این مدت بوده اند. من از وزیر سابق دادگستری آمریکا، شهردار سابق نیویورک، فرماندار سابق پنسلوانیا و وزیر امنیت ملی و ژنرالهای مختلف دفاع میکنم.
ما تصمیم گرفته ایم که لایحه ای را در دادگاه ثبت کنیم. یعنی این موکلین تصمیم گرفتند و من وکیل آنها هستم. آنها موکلین من هستند و یکصدا و همدل هستند. پیامی که آنها به دادگاه میفرستند و پیامی که به وزارت خارجه و کل جهان میفرستند این است که سازمان مجاهدین خلق یک سازمان تروریستی نیست و نامگذاری آن باید فورا ملغی شود.
من وکیل این افراد برجسته هستم، کسانیکه با شایستگی به کشور ما خدمت کرده اند، برخی از آنها در جبهه های جنگ و برخی نیز در بالاترین سطوح دولتی. آنها یکصدا هستند و من مفتخرم که میتوانم از آنها دفاع کنم.
اما من همچنین وکیل دیگران نیز هستم. من میتوانم به نمایندگی از الی ویزل صحبت کنم، دوست عزیزم که اخیراً با او در رابطه با این موضوع صحبت کردم و اوگفت به شما و به جهان بگویم که به این موضوع انساندوستانه تعهد دارد و گفت تا زمانیکه مطمئن نشود این افراد در امن و امان هستند از پا نخواهد نشست.
الی ویزل کسی است که خانواده خود را از دست داد چراکه ما نتوانستیم از نسل کشی سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ ممانعت کنیم.
این یک فرصت نادر در دست مدافعان حقوق بشر است که بتوانند در جایگاهی باشند که از آسیب رساندن به دیگران جلوگیری کنند. این یک اتفاق نادر است. چون معمولاً ما بعد از وقوع فاجعه وارد میشویم.
به نسل کشیهایی که در رواندا و دارفور اتفاق افتاد نگاه میکنیم. به آنچه در سوریه میگذرد نگاه میکنیم و با خود میگوییم که نمیشود کاری کرد و بعد از اینکه این وقایع رخ میدهد گله و ناله میکنیم و بدنبال حسابرسی میرویم و پای برخی را برای محاکمه به دادگاه بین المللی جنایی میکشانیم.
اما اکنون فرصتی داریم تا از وقوع یک فاجعه انسانی پیشگیری کنیم. مگر در زندگی چند بار میتوان به چنین فرصت نادری دست یافت؟
همانطور که قبلاً به شما گفته ام، هم در تورات و هم در قرآن آمده است که اگر کسی فقط جان یک نفر را نجات دهد همانند آن است که جان همه انسانهای دنیا را نجات داده است.
ما در اینجا فرصت داریم تا جان بیش از ۳۰۰۰ انسان را نجات دهیم. نمیتوانیم در این مسیر شکست بخوریم. باید اعمال فشار را حفظ کنیم.
برخی در دولت از ما بخاطر فشار آوردن به آنها انتقاد کرده اند. ولی، این اعمال فشار مابه آنها سلاح دموکراسی است. این یعنی دموکراسی.
همه سخنرانان جلسه با تمام وجود خود بر این باورند که آمریکا نقض عهد کرده است. آمریکا باید به قول خود وفادار بماند. ما باید به اعمال فشار ادامه دهیم. این بنیاد دموکراسی است که دولت خود را وادار به جبران نارضایتی و شکایت کنیم. وقتی به نارضایتی و شکایت خودمان میرسد این کار ساده ای است. اما امر بسیار مقدس تر و مهمتر و مؤثرتر این است که به نمایندگی از کسان دیگر این کار را انجام دهیم و ما امروز در اینجا باید از دولت خود بخواهیم که به شکایت ساکنان کمپ اشرف و کمپ لیبرتی پاسخ دهد و مهمتر از همه اینکه از یک بحران انسانی وسیعتر پیشگیری کند. بنابراین به اعمال فشار ادامه دهید. از همه شما بسیار متشکرم.
رودی جولیانی,شهردار نیویورک در سال ۲۰۰۱,شهردار جامعه بینالمللی در نیویورک
همانطور که آلن درشویتز گفت بسیار مفتخرم که بخاطر این هدف امروز اینجا باشم. من نمیتوانم در حال حاضر هدفی بهتر از این پیدا کنم که کسی سعی کند اول از همه از این افراد بی گناه حفاظت کند که تا الآن حدود ۴۰ نفر از اعضایشان همین سال گذشته توسط مالکی و دولت عراق به نیابت از رژیم ایران کشتار شدند و صدها مجروح داشتند. بنابراین اجازه بدهید اگر بتوانم خلاصه کنم که چرا ما اینجا هستیم و پیشنهادات سیاسی درباره آنچه میتوانیم بکنیم ارائه کنم.
ما به سه دلیل اینجا هستیم. حداقل من به این دلایل اینجا هستم:
اولاً: اطمینان یافتن از اینکه کشور من، ایالات متحده آمریکا، به قولش عمل میکند. بالاخره یک قول، ضمانت شخصی است و همین برای یک ملت هم درست است. اگر ملتی قولی میدهد و بعد از آن قولها عقب نشینی میکند، بر سر اعتبار ایالات متحده و اعتبار کشور من چه خواهد آمد؟
بله من عمیقاً نگران جانها و امنیت افراد اشرف هستم، همانطور که شما هستید، ولی در ضمن نگران اعتبار و کرامت ایالات متحده آمریکا هم هستم.
ما به این افراد قول دادیم که وقتی سلاحهایشان را تسلیم کردند از آنها محافظت میکنیم و ما متعهدیم. ما اینجا هیچ تبعیضی نداریم. ما متعهدیم که قولمان را عملی کنیم و من نمی خواهم کشورم با عقب نشینی از این قول شرمسار شود. بنابراین شاید این اولین و مهمترین دلیلی است که من اینجا هستم.
ایالات متحده آمریکا به افراد اشرف پشت کرده است. هیچ طور دیگری نمیشود آن را توصیف کرد. کاش میتوانستم چیز متفاوتی بگویم. من به این دلیل بسیار ناراحتم و خجالت زده ام و متأسفم چون متنفرم که این را درباره کشورم بگویم.
ما به این افراد قول حفاظت دادیم و از آن زمان (۴۷) نفر از آنها کشتار شده اند چون ما به آنها پشت کردیم.
زمان آن است که دیگر حرف نزنیم، دیگر هرگز اجازه نخواهیم داد که افراد اشرف کشته شوند یا شکنجه شوند یا توسط مالکی مورد آزار قرار گیرند.
ثانیاً: ما اینجا هستیم که از وزارت خارجه بخواهیم به تعویق انداختن را متوقف کند و برای خارج کردن مجاهدین از لیست اقدام کند. خدای من. آنها قرار بوده ظرف ۱۸۰ روز عمل کنند. حالا یک سال و نیم گذشته است. یک سال و نیم از وقتی که دادگاه به وزارت خارجه دستور داد تصمیم بگیرد. یک سال و نیم برای وزارت خارجه که واقعیتها را در نظر بگیرد. باور کنید این یک شرایط دشواری نیست.
تاریخچه مجاهدین روشن است. صدها نفر، اگر نگوییم هزاران نفر، آن را بررسی کرده اند و به این نتیجه گیری رسیده اند که مجاهدین یک سازمان تروریستی نیست. انگلستان این تصمیم گیری را کرد. اتحادیه اروپا این تصمیم گیری را کرد. رؤسای سابق اف.بی.آی، اطلاعات مرکزی، سازمانهای نظامی ما و بیشمار سایر افراد، دادستان سابق کل آمریکا پیش آمده اند و این را گفته اند.
رئیس سابق اف.بی.آی گفت آنها از اول هم نباید در لیست قرار میگرفتند. چرا اینقدر طول میکشد که این تصمیم گیری را بکنید؟ این یک تصمیم ساده است. من در تعجبم که چرا این تصمیم گیری انجام نشده است. ولی فکر میکنم میدانم. یک سوء ظنی دارم که چرا تصمیم گیری نشده است و این در واقع دلیل سومی است که من اینجا هستم.
زمان آن است که دولت من بس کند که التماس کننده به خامنه ای و ملاها باشد. زمان آن است که ما از گدایی از آنها برای مذاکره با ما و اینکه با ما خوب باشند را متوقف کنیم. این پوچ است و فراتر از پوچ، خطرناک است. من یک کتاب در مورد رهبری نوشتم و یکی از فصلهای آن میگوید شما باید در برابر قلدرها بایستید چون اگر در برابر قلدرها نایستید آنها را تشویق میکنید و آنها از شما سوء استفاده میکنند. بهترین نمونه آن البته حوادث منتهی به جنگ جهانی دوم، چمبرلین و هیتلر است. ما داریم دوباره تاریخ را تکرار میکنیم. بنابراین من اینجا هستم که بگویم زمان آن است که در برابر رژیم ایران بایستیم و زمان متوقف کردن گدایی از آنها و متوقف کردن التماس و درخواست از آنهاست و زمان آن است که برای تغییر رژیم در ایران بایستیم.
بگذارید بطور خلاصه به هر سه مورد نگاه کنیم. اول از همه، همه افراد اشرف سلاحهایشان را مدتها پیش تحویل دادهاند. به آنها قول داده شد که صدمه ای به آنها وارد نمیشود. صدمه ای به آنها وارد نمیشود. این قول از طرف یک سازمان انتزاعی داده نشده بود. این قول از طرف ایالات متحده آمریکا داده شد. حالا ۴۰۰ نفر از آنها به به اصطلاح کمپ لیبرتی رفته اند. حالا ما تصاویر را میبینیم و البته تحلیلها را دیده ایم. کمپ لیبرتی آب ندارد، برق در شب ندارد. کمپ لیبرتی برای این طراحی نشده که بیش از یکی دو روز آنجا بمانند. کمپ لیبرتی برای من و فکر میکنم برای بسیاری از افراد این پنل و افرادی که به این موضوع در گذشته نگاه کرده اند چطور بنظر میآید؟ به دلایل متفاوت آلن درشوویتز و من در زندانهای زیادی بوده ایم. درسته آلن؟
بعضی اوقات در طرفهای متقابل که چرا فلان شخص در زندان است. این یک کمپ جابجایی نیست. من کمپهای جابجایی را دیده ام. من میدانم کمپهای جابجایی چگونه هستند. و می دانم زندان چگونه است. این یک زندان نیست. یک اردوگاه کار اجباری است. دقیقاً همین. یک اردوگاه کار اجباری. بگذارید اسمش را همان که هست بنامیم. این بدتر از هر مجتمعی است که من دیده ام با توجه به اینکه زمانی من مسئول دفتر فدرال زندانها بودم و زمان دیگری مسئول سیستم زندان نیویورک، رایکرز آیلند از نظر مادی بهتر از این بود. این یک اردوگاه کار اجباری است. چرا ما اجازه میدهیم که افرادی که تحت حفاظت ما هستند به یک اردوگاه کار اجباری بروند و این سؤالی است که من را آزار میدهد، چرا ما اصلاً داریم آنها را جابجا میکنیم؟
اگر هدف این است که آنها را به کشورهای دیگری بفرستیم که آنها را بعنوان پناهنده میپذیرند چرا نمیتوانیم آن را از کمپ اشرف انجام دهیم؟
اشرف بطور کامل همه تأسیسات را دارد. سازمان ملل متحد کاملاً قادر است که افرادش تقاضاها را آنجا در اشرف بررسی کنند. همه این افراد تا همین الآن تقاضا داده اند. بنابراین، این نباید یک روند وقت گیری باشد. قاطعانه هیچ دلیلی وجود ندارد، هیچ دلیل خوبی وجود ندارد که آنها را باید به جای دیگری منتقل کرد، چه برسد به اردوگاه کار اجباری. چکار کرده اند که باید در اردوگاه کار اجباری منتقل شوند؟ اگر اصلاً کسی باید به چنین اردوگاهی فرستاده شود. بنابراین معذرت میخواهم اگر سوء ظن دارم که چرا مالکی دارد این کار را میکند. چون توسط ملاها، خامنه ای و احمدی نژاد و همه این فناتیکها در رژیم ایران به او گفته شده این کار را بکند.
خدای من آنها در طرف ما علیه رژیمی هستند که یکی از بدترین رژیمها در جهان است و آنها برای این اعتقاد با خون خود بها پرداخته اند. بنابراین دیگر چه میخواهیم؟ و من واقعاً از وزیر کلینتون که برای او احترام زیادی قائلم و کسی که فکر میکنم بعنوان وزیر خارجه خوب کار کرده است می پرسم. و من معمولاً این را درباره دموکراتها نمیگویم و مطمئن نیستم که همین چیز را در مورد رئیس جمهور بگویم. ولی درباره وزیر خارجه میگویم. و در این مورد در حیرتم، نمیفهمم. وزیر کلینتون این خیلی بدیهی است. آنها را از لیست خارج کنید. این تنها یک موضوع تکنیکی نیست و موضوع در مورد جمع آوری پول در آمریکا نیست. این درباره زندگی و مرگ این افراد در اشرف است. چون این واقعیت که آنها لیست گذاری شده اند یکی از بهانه هایی است که مالکی برای قتل عام آنها استفاده میکند. بنابراین این یک بخش از کل فرآیند قتل افراد است. من نمیفهمم منتظر چه هستند. ولی شکی دارم و این موضوع سومی است که میخواهم به آن اشاره کنم. من میترسم این بخشی از این تفکر غیرمنطقی باشد که ما میتوانیم با رژیم ایران مذاکره کنیم. اینکه میتوانیم با رژیم ایران صحبت کنیم. اینکه میتوانیم رژیم ایران را استمالت کنیم. بالاخره رئیس جمهور اوباما دارد برای خامنه ای نامه مینویسد. من از رئیس جمهور میخواهم که دیگر به او نامه ننویسد.
آیا هنوز این را نگرفته اید؟ من دقیقاً میدانم چکار کنم. چطور در برابر او بایستیم. باید این حماقت را رها کنیم که رژیم ایران یک عامل منطقی است؟ من احترام زیادی برای کسی که این را گفت قائلم ولی شک دارم که در نوشیدنی صبحش چیزی ریخته اند که این منطق را بگوید. رژیم ایران یک بازیگر منطقی نیست. رژیم ایران صدها هزار نفر یا میلیونها نفر ازجمله افراد شما را که عکسهایشان در کتابی که خانم رجوی به من نشان داد من به چهره های آنها نگاه کردم ، من خانواده های آنها را دیده ام ، من افرادی را که کشتار کرده اند را دیده ام ، خیلی بیشتر از این ها کشتار کرده است. ین رژیمی است که آمریکاییها را گروگان گرفت. رژیمی است که آمریکاییها را کشته است. رژیمی است که فعالانه سربازان آمریکایی را میکشد که خانواده هایشان از غم از دست رفتن عزیزانشان رنج میکشند. رژیمی است که همین چند ماه پیش توسط دولت اوباما بخاطر تلاش برای قتل سفیر سعودی درست اینجا در پایتخت کشور متهم شد. این یک اقدام جنگی است. و ما آنها را عاملین منطقی میخوانیم؟
این کابوس بزرگ من است. سابقاً در دوره جنگ سرد، کابوس، بودن سلاحهای هسته ای در دست افراد دیوانه بود. متأسفم! تلاشهای زیادی شده است که مرا متقاعد کنند که خامنه ای و احمدی نژاد افراد منطقی هستند. این افراد، افراد منطقی نیستند. متأسفم، اینها پیش درآمد خوبی ارائه میکنند که دیوانه اند. پیش درآمد خوبی ارائه میکنند که فناتیک هستند. تکذیب هولوکاست، خواستار قتل عام مردم اسرائیل شدن، قتل سربازان آمریکایی، و خواستار قتل سفیر عربستان سعودی در این شهر شدن. آیا باید به این افراد اجازه داد سلاح هسته ای داشته باشند؟ به هیچ وجه، اصلاً، هرگز.
زمان رونالد ریگان است نه نویل چمبرلین. باور کنید اگر ما این کار را بکنیم، احتمال مجبور شدن به استفاده از نیروی نظامی به طور زیادی کاهش پیدا می کند چون قلدرها اگر در برابر آنها بایستید و اگر نگذارید از شما سوء استفاده کنند ممکن است وحشت کنند. من میترسم دلیل اینکه این نامگذاری را تغییر نمیدهند این است که این فکر غیرمنطقی را دارند که میتوانند با رژیم ایران مذاکره کنند. آنها نمیتوانند با رژیم ایران مذاکره کنند. رژیم ایران تنها بکارگیری قدرت آمریکا و قاطعیت آمریکا و استحکام آمریکا را میفهمد. و اگر زمانی چنین بشود در آنصورت خواهد بود که ما در طرف حق و عدالت باشیم و سعی کنیم زندگی افراد را نجات دهیم.
بنابر این از حمایت شما متشکرم و متشکرم که من را هم شامل این قضیه کردید.
آقای ریچارد دیلی: شهردار شیگاگو به مدت ۲۲ سال ,عالیترین مدیر شهری ایالات متحده- ۲۰۰۵,مدیر کنفرانس شهرداران آمریکا – ۱۹۹۶
متشکرم. بسیار مفتخرم که امروز اینجا با چنین پنل ممتازی باشم.
امروز که ما درباره اشرف و کمپ لیبرتی صحبت میکنیم در واقع داریم درباره اعضای خانواده شما و خانواده ما صحبت میکنیم. من این را میگویم چون مهم است، نه تنها جامعه ایرانی بلکه سایر رهبران، نه تنها یک بحث به صورت ملی است، بلکه من از یک چشمانداز دیگر آمده ام.
از همه شما که از جوامع مختلف در اینجا هستید میخواهم به جوامعتان برگردید و درباره آنچه در اشرف و لیبرتی میگذرد صحبت کنید. با مردم صحبت کنید با شهردارتان صحبت کنید اعضای شورای شهر، مقامات محلی، فرمانداران، با آنها صحبت کنید تا بتوانیم واشینگتن را به حرکت واداریم. حرکت واشینگتن سخت است، ولی افراد میتوانند واشینگتن را حرکت دهند و پیام امروز این است.
ما در آمریکا درباره تاریخ جهان آنقدر آگاه نیستیم ولی باید باشیم چون برای درک تاریخ آمریکا باید تاریخ جهان را درک کرد.
متأسفانه همانطور که آلن درشویتز اشاره کرد، ما داریم اشتباهات گذشته را تکرار میکنیم و به این دلیل مهم است که شما باید با هم جمع شوید و مستمراً داستانتان را در جوامعتان از هر گروه نژادی و قومی بگویید، چون اگر نگویید این داستان فقط به جامعة ایرانی محدود میشود.
این داستانی است که نه تنها در ایالات متحده، بلکه در سراسر جهان باید گفته شود و به این دلیل مهم است که ما میخواهیم به کنفرانس شهرداران آمریکا که در ماه ژوئن برگزار می شود بیاییم و در آنجا قطعنامه ای درباره کمپ اشرف و کمپ لیبرتی بگذرانیم و آمریکاییهای بیشتری را درباره بی عدالتی که همینجا در جهان صورت می گیرد آگاه کنیم.
به این دلیل است که من امروز اینجا هستم، از طرف یک شهری که جهان را درک میکند، درک میکند که مهاجرین چه کسانی هستند، مهمتر از همه از فرهنگ ایرانی قدردانی میکند، از تمدن آنها قدردانی میکند، به خاطر آنچه برای آمریکا کرده اند و ما میخواهیم از روانهای از دست رفته در کمپ اشرف قدردانی کنیم و همچنین از افراد کمپ لیبرتی.
متشکرم.
هاوارد دین:رئیس حزب دموکرات آمریکا۲۰۰۴ ـ ۲۰۰۹,کاندیدای ریاستجمهوری
با تشکر، اجازه بدهید من از نماینده کنگره به خاطر معرفی سخاوتمندانه اش تشکر کنم. امروز شمشیرهایمان به یک سمت است.
و آن سمتی که شمشیرها آنرا نشانه رفته اند، به سوی یک بی عدالتی بزرگ، یعنی نفس برجای ماندن رژیم ملاهاست که مردمشان را سرکوب میکنند و به بند کشیده اند و آنها سرنگون خواهند شد و ما باید در این رابطه دست به کاری بزنیم. همین حالا.
ما درباره بهار اعراب صحبت کرده ایم. یک بهار ایرانی هم بود و توسط آخوندها و آیت الله ها سرکوب شد. ما باید از عدالت در همه جا حمایت به عمل بیاوریم، زیرا همانطور که میدانید وقتی بی عدالتی در یک جا باشد، این بی عدالتی برای همه است.
ایالات متحده مسئولیت دارد. ما میتوانیم درباره مالکی و آخوندها تا میخواهیم شکایت کنیم. ولی ایالات متحده آمریکا مسئولیت نهایی را برای امنیت ساکنان اشرف و تک تک نفرات اشرف که بطور مکتوب توسط یک فرمانده ارشد نیروهای مسلح آمریکا، امضا شده بود، برعهده دارد.
واقعیت امر این است که این صرفاً یک مبارزه برای حفظ جان ۳۴۰۰ تن افراد غیرمسلح و بی دفاع و محصور شده در یک کشورِ به نحو فزاینده ای غیردموکراتیک، نیست. این یک مبارزه برای این است که ایالات متحده چگونه کشوری باشد.
اگر کشوری در جستجوی این است که یک نمونه برای حقوق بشر، آزادی و دموکراسی باشد، پس آن کشور باید دارای استانداردهای بالاتری از آخوندها و مالکی باشد و ما میخواهیم چنین نمونه یی باشیم.
بنابراین، ما صرفاً بر اساس اینکه کمپ لیبرتی تا چه حد کثیف است مورد قضاوت قرار نمیگیریم. بر اساس اینکه آیت الله ها و مالکی چکار کردند، مورد قضاوت قرار نمیگیریم. بلکه ما بر اساس این معیار مورد قضاوت قرار میگیریم که اگر فقط جان یکی از افراد غیر مسلح و بیدفاع در اشرف که ما سوگند خوردیم از آنها حفاظت کنیم، از دست برود، این لکه سیاهی علیه میراث ایالات متحده آمریکا خواهد بود و ما مسئول آن خواهیم بود.
اکنون، ما ۴۰۰ تن از ساکنان اشرف را به لیبرتی منتقل کرده ایم که آن چیزی که گفته میشد، نبود. به ما دروغ گفته شد. بهتر است در انتخاب کلمات احتیاط نکنیم. به ما صریحاً دروغ گفته شد.
من موافقم که لازم است مشخص کنیم چه کسی این دروغ را گفت. اما، جدای از انجام هرکاری برای مشخص شدن اینکه چه کسی دروغ گفته، ما باید درلحظه و فوراً پیشرفت آنچه را که در دستور کار (برای انتقال افراد به لیبرتی) است، متوقف کنیم اکنون فشار زیادی روی دولت ایالات متحده آمریکا خواهد بود که ساکنان لیبرتی را جابجا کنید و آنها را به جایی در غرب بفرستید که امن باشند.
واقعیت این است که بحثهایی صورت گرفته است که آیا ما ۴۰۰نفر دیگر را بیاوریم یا نه. البته، نه تنها شرایط لیبرتی انزجارآور است، بلکه واقعیت این است که برای ۴۰۰نفر دیگر جا در کمپ لیبرتی نیست و لذا دولت ایالات متحده باید ساکنان لیبرتی را جابجا کند و آنها را به کشورهایی غربی بفرستد که پناهنده می پذیرند، قبل از آنکه بخواهیم ۴۰۰ نفر بعدی را به لیبرتی بفرستیم، زیرا در کمپ لیبرتی امکانات برای ۴۰۰نفر دیگر وجود ندارد.
شما داستان را میدانید. در سال ۲۰۰۳ در ازای گرفتن سلاح ساکنان اشرف، ما به تک تک آنها یک تعهد مکتوب دادیم که از آنها دفاع میکنیم. ما در سال ۲۰۰۹، این تعهد را زیر پا گذاشتیم. ما مسئولیت خودمان را در سال۲۰۱۱ رها کردیم؛ وقتی که ۴۷ نفر بطرز فجیعی توسط مالکی، این کشتارگر جمعی، به قتل رسیدند.
ولی این هم ماجرا نیست. بعد از آنکه ما کنترل کمپ اشرف را بدست گرفتیم و شمار زیادی از افراد برجسته نظامی آمریکا هستند که مثل همه ما بسختی تلاش میکنند تا این موضوع یک پایان موفقیت آمیزی داشته باشد، بعد از این که کنترل را بدست گرفتیم، اداره آگاهی فدرال (اف.بی.آی) به اشرف آمد و تک تک افراد را مورد تحقیق قرار داد. حتی یک تن از ساکنان اشرف پیدا نشد که ربطی به تروریسم داشته باشد و یا در اقدامات تروریستی شرکت کرده باشد.
هیچ توجیهی برای حفظ مجاهدین در لیست تروریستی در آمریکا وجود ندارد و دادگاه استیناف واشینگتن همین حرف را زده است. آنها یکسال و نیم پیش گفته اند که حق دادرسی عادلانه نقض شده است و این حق دادرسی به مجاهدین باید داده شود و وزارت خارجه باید بازبینی کند. ولی وزارت خارجه از حکم قانونی دادگاه تبعیت نکرده است.
این یک توهین به همه کارهایی است که برای اشاعه دموکراسی می کنیم میباشد.
من به تازگی از کشور مالدیو برگشتم و اکنون یک تلاش است که ما داریم یک دولت دموکراتیک را ایجاد میکنیم و پیشرفتهایی هم بوده است.
میدانید چقدر برای من مشکل است که به آنها توضیح بدهم که باید به حکومت قانون گردن بگذارند، در حالی که وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا خودش به حکومت قانون گردن نمیگذارد؟
چند هفته پیش من در مقابل جمعی در نیویورک صحبت کردم و در باره صلاحیت، اخلاقیات و اصول صحبت کردم. صلاحیت، اخلاقیات و اصول در ایالات متحده در بوته آزمایش است.
ساکنان اشرف کاری را که از آنها خواسته شده است انجام داده اند. آنها از خانه خود که ۲۵ سال در آنجا بوده اند، به جایی که در اساس زندان است و منطبق با هیچ استانداردی در هیچ نهادی، چه در ایالات متحده یا هرجای دیگر نیست، جابجا شده اند و آنها با استانداردهای ملل متحد مواجه نشده اند. وقتی به ما گفته شد که لیبرتی براساس استانداردهاست، به ما دروغ گفته شد.
لذا، ۴۰۰نفری که در کمپ لیبرتی هستند اکنون منتظرند و ساعت در حال تیک تاک است. و این مسئولیت ایالات متحده آمریکاست که مطمئن شود جان کسی از دست نرود.
آقای تام ریج:وزیر امنیت آمریکا ۲۰۰۳ ـ ۲۰۰۵ ,فرماندار پنسیلوانیا ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۱
تام ریج: متشکرم برای مقدمه و معرفی دوستانه تان، متشکرم برای خوش آمدگویی شما.
نمیتوانستم جلو خود را بگیرم و به این فکر نکنم، فکر میکنم همگی ما گاهی به این مسأله فکر میکنیم که ما با حمایت شما دور هم جمع شده ایم، با فعالیت قوی شما، آیا واقعاً ما قادر نبودیم این مقدار پیشرفت را هم که در یکسال و نیم – دو سال پیش تا بحال داشته ایم بدست بیاوریم اگر پایداری، پایداری مستمر شما، حمایت بی پایان و دائم شما از دوستان و افراد خانواده تان که در آرزوی آزاد کردن اشرف و آزاد کردن سازمان مجاهدین خلق ایران هستند نبود. ما باید برای شما دست بزنیم. ما بدون حمایت شما اینجا نمی بودیم. برای کاری که شما برای ۳۴۰۰ نفر انجام داده اید متشکرم. شما خیلی بیشتر از کاری که ما بطور عام یا خاص میتوانستیم انجام دهیم انجام داده اید. همکاری با شما برای ما بسیار مایه افتخار است. ما در لحظات بسیار حساسی هستیم و این موضوع بسیار جدی و مهمی است. ولی با وجود اهمیت این موضوع، من هیچ وقت نمیخواهم که شوخی طبعی را کنار بگذارم. بعنوان یک مرد جوان از اینکه وکیل بودم خیلی خوشحال بودم، هنوز مطمئن نبودم که کسی مرا استخدام خواهد کرد، ولی هنوز هم فعال هستم، پروفسور درشویتز، من هنوز هم ۱۲ ساعت آموزش سالیانه را میگیرم. من به اینکه موکل شما باشم افتخار میکنم. از «آلن درشویتز» کسی در جامعه شناخته شده تر و قویتر در جامعه وکالت و حقوق بشری نیست. من از اینکه موکل شما هستم مفتخرم.
من به دوستم، رودی جولیانی گفتم، من برای ریاست جمهوری کاندید نشده ام ولی اگر رئیس جمهور باشم، یک وزارتخانه جدید درست میکنم بنام وزارت تهاجم وزیر آن خواهد بود.
من همیشه از همراه بودن با شهردار دیلی لذت میبرم، او یک دوست بسیار عالی است، کسی که من بخاطر تغییرات زیادی که ایجاد کرده است برایش احترام زیادی قائل هستم. امیدوارم که پیامش در گوش شما بماند و به دوستانتان هم منتقل کنید.
تیپو نیل گفت: «همه سیاستها محلی هستند ولی اگر شما بخواهید آنرا به درجه دولتی برسانید باید از منطقه شروع کنید. شما باید با نماینده، سناتور، هرکسی در منطقه تان شروع کنید». در کنار او بودن خوشوقتی بزرگی است.
دوست من هاوارد دین، چند هفته پیش ما در مورد همین موضوع با هم چند برنامه تلویزیونی داشتیم. خیلی جالب بود، ما باید در مورد یک موضوع دیگر صحبت میکردیم، ما در دو جای مختلف بودیم، ولی در یک صفحه تلویزیون، ما باید در مورد ایران و موضوعاتی متفاوت صحبت میکردیم، در کمتر از ۳۰ثانیه، او اولین کسی بود که موضوع را به سازمان مجاهدین ربط داد و بقیه برنامه را در مورد سازمان مجاهدین صحبت کردیم.
من مایلم که درمورد دیگر سخنرانان هم که بعد از من صحبت خواهند کرد، تعریف کنم، ولی این بدین معنی است که دفعه دیگر آنها مرا باید در آخر لیست سخنرانان قرار دهند. حضور در میان این اشخاص واقعاً افتخار بزرگی است.
گذشته طولانی وجود دارد و وقت زیادی نیاز است که ما بتوانیم به همه آنها بپردازیم که برخی توسط دیگر سخنرانان به آن پرداخته شد، ولی من فکر میکنم که همگی ما میدانیم که فهمیدن آنها برایمان خیلی مهم است.
سازمان مجاهدین خلق ایران ابزار توانمندی دفاع از خودش را، در پاسخ به درخواست ما که خواسته دولت عراق از ما بود، به ما تحویل داد. آنها سلاحهایشان را در مقابل تعهد ما در قبال حفاظت و امنیتشان، به ما تحویل دادند.
موقعیت ما در عراق تغییر کرد و عراق مسئول حفاظت آنها شد. عراقیها به ما قول دادند که از ساکنان کمپ اشرف دفاع کنند و حفاظت و امنیت آنان را فراهم کنند.
در سال ۲۰۰۹ به ما هشدار داده شد که به عراقیها نمی شود اعتماد کرد. دوباره در سال ۲۰۱۱ با یک حادثه وحشتناک دیگر به ما یادآوری شد که حرف آنها قابل اتکا نیست.
پس ما در شرایطی قرار گرفتیم که یک تعهد داریم و نیروهایمان را بیرون کشیده ایم، و تلاش میکنیم با دولتی که تحت نفوذ شدید ملاهای ایران است برخورد کنیم و آنها را وادار کنیم کاری که باید را انجام دهند.
تمام سخنرانان در این جلسه به دلائل و انگیزه های مختلفی به این برنامه پیوسته اند. من از طرف آنها صحبت نمی کنم، ولی به جرأت می توانم بگویم، یک حس درونی به من میگوید یک چیز باعث میشود همگی ما با هم در یک جا جمع شویم، علاوه بر صحنه های دردناک حمله مسلحانه در سالهای۲۰۰۹ و ۲۰۱۱، و آن این حقیقت مؤثر و فوری است که «ماحرفی زده ایم، ما قول داده ایم».
من همیشه گفته ام که آمریکا یک علامت و مارک دارد، اگر ما یک کالا بودیم چگونه برای فروش آن در دنیا تبلیغ میکردیم. وقتی به نقاط مختلفی در این جهان مراجعه کنیم و در مورد تجربه سیستم منحصر به فرد آمریکا صحبت میکنیم، البته نبایستی آن را استثنایی کرد. این سیستم منحصر به فرد آمریکا همان دولت مختار و تقسیم و توازن قدرت است، حاکمیت قانون و تعهد به بشریت و دادرسی است.
برای همین است که خیلی از ما در این هیأت سخنرانان مفتخر هستیم که در این بریف آمیکونس توسط پروفسور درشویتز معروف نمایندگی میشویم.
زمان دادرسی فرا رسیده است و این یک موضوع اساسی است که همه ما را با هم متحد کرده است. ما کسانی که میگوییم هستیم، ولی ما باید به ارزشهایمان پایبند باشیم و امروز بنظر میرسد بجای اینکه به ارزشهایمان بها بدهیم، از آنها فاصله میگیریم. اگر ما به ارزشهایمان بها میدادیم، سازمان مجاهدین خلق ایران سالها پیش باید از لیست خارج میشد و مهمتر از آن اصلاً هرگز نباید در این لیست قرار داده میشد، چون این لیست برای یک منظور سیاسی درست نشده بود.
همکارانم در مورد اینکه چگونه سازمان مجاهدین توسط اتحادیه اروپا، انگلستان، اف.بی.ای و سایرین تحت بررسی قرار گرفت، من را در جریان گذاشتند. تجربیات من محدود ولی به این موضوع مربوط است. از هشتم اکتبر سال۲۰۰۱ تا زمانیکه من از وزارت امنیت ملی خارج شدم، من از یک جدول تهدیدات استفاده می کردم. من هر روز آن را میدیدم. یکی از کارهایی بود که من انجام میدادم و من همه چیز را میدانستم، نه اینکه هر چیزی که من میدانستم ما در مورد آن صحبت میکردیم، گاهی موضوعات خوشحال کننده ای نبودند، ولی من خبر داشتم.
من هر روز لیست تروریستهایی را که خطری برای آمریکا داشتند، دریافت میکردم. من باید بگویم، به یاد ندارم که هرگز چیزی دیده باشم که از مجاهدین بعنوان یک گروه تروریستی یا از یک تروریست که به این سازمان تعلق داشته باشد و تهدیدی برای آمریکا، شهروندان آمریکایی و یا منافع آمریکا باشد. هر روز که من خدمت کردم، حتی در کاخ سفید، هرگز چیزی ندیدم. آنها به این لیست تعلق ندارند، آنها گروه تروریستی نیستند، آنها را از لیست خارج کنید.
اگر اجازه بدهید، دومین موضوع مهم در اینجا اعتبار است. چند موضوع و شخصیت و انجمن که من خیلی در مورد آنها نگران هستم. من این افتخار را داشتم که در چندین برنامه در کنار خانم رجوی باشم. من در کنار والدین، فرزندان، پسران و دختران، و خانواده های افرادی که توسط ملاها و احمدی نژاد کشته شده اند و با کسانی که با کمپ اشرف ارتباط شخصی دارند بوده ام. من میدانم که چقدر برای خانم رجوی و رهبری مجاهدین دردناک و مشکل بوده است که دوستان و همکاران خود را متقاعد کنند که به کمپ لیبرتی بروند. درمورد اعتبار سازمان ملل متحد و ایالات متحده، یکی از بزرگترین نگرانیهای من این است که خانم رجوی به آنها اعتماد کرد و آنها را باور کرد، درحالی که آنها به اعتماد او خیانت کردند.
آنها به او و رهبری اشرف یکسری عکس دادند که الان معلوم میشود آن عکسها یکروز دیگر توسط عکاسی دیگر گرفته شده است تا شرایط کمپ لیبرتی را طور دیگری وانمود کنند.
من واقعاً امیدوارم که شما بتوانید با کسانی که در کمپ اشرف هستند صحبت کنید و بر روی آنها تأثیر بگذارید و کسانی که در سراسر جهان درگیر موضوع سازمان مجاهدین خلق هستند، بدانند که ما حاضرین در اینجا، نسبت به اینکه چگونه آنها شرایط را وانمود کردند با خبر هستیم و همه ما میدانیم که آنها چگونه لیبرتی را به خانم رجوی معرفی کردند و ما هم به آنها اعتماد کردیم. ولی تمام چیزهایی که میگفتند دروغ و فریب بود، یک فریب بیرحمانه بود.
من روزی با رهبری صحبت میکردم، آنها روزانه ۱۲۰۰۰۰ لیتر آب برای ۴۰۰نفر احتیاج دارند، ولی فقط یک چهارم آنرا دارند. گاهی برق دارند، گاهی ندارند، آنها برای یک هفته امکان استحمام نداشته اند.
شما از این مسأله به عنوان دومین سازمانی که اعتبارش در خطر است یاد خواهید کرد و آن کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد است که در سال ۱۹۵۰ بنیان نهاده شد و دوبار تا بحال برای کارهایی که در جهان کرده اند برنده جایزه صلح نوبل شده اند. این سازمان یک سازمان فوق العاده است، اما ما باید از سفیر کوبلر، دبیرکل سازمان ملل و آقای آنتونیو گوترز درخواست کنیم درباره چیزی که به غلط به ما عرضه کردند، ما نمیخواهیم زمان زیادی برای پیدا کردن متهم مصرف کنیم، ولی کسی باید علت اینکه چنین دروغهایی ساخته شده اند، را پیدا کند، آقای در شویتز درست میگوید. چرا چیزی گفتی که میدانستی اشتباه است؟ با توجه به آن، درخواست ما امروز این است: به آن برسید و درستش کنید. و همین الان اینکار را بکنید.
شما میدانید چه کسی دوست دارد اینکار را برای شما و برای ساکنان کمپ اشرف انجام دهد. خدای من، شما تصمیم گرفتید که کمپ اشرف را ترک کنید، من نمی دانم چرا، ولی اگر شما میخواهید که آنها در کمپ لیبرتی باشند، نگاه کنید آنها دراشرف چه ساخته اند. اگر به آنها ابزار لازم را بدهید آنها خود میتوانند از عهده این کار برآیند، فقط از سر راهشان کنار بروید، آنها کمپ لیبرتی را تعمیر و درست خواهند کرد.
و در پایان، شما نمیتوانید یک روزنامه، یا رادیو و یا برنامه را نگاه کنید که در مورد رابطه آمریکا با خاورمیانه و اتفاقات خاورمیانه صحبت نکند.
بخاطر دارم که سالها پیش با یک رهبر سیاسی خاورمیانه صحبت کردم، او گفت در این قسمت از دنیا سه مشکل اساسی وجود دارد، من پرسیدم که آنها چیست؟ او گفت: ایران، ایران و ایران. و دقیقاً درست گفت.
آیا این برای شما جالب نیست که ایران را در یک طرف و سوریه را در طرف دیگر داشته باشید. در اینجا رابطه ای باید باشد. آنها یکدیگر را حمایت میکنند و با وجود تمام حمایت مردمی، بنظر میرسد که پایانی بر بهار عرب باشد، هیچ محکومیتی برای رژیم ایران در سال ۲۰۰۹ و در سال۲۰۱۱ وجود ندارد! جالب است و ما هنوز داریم سعی میکنیم بفهمیم که چه کاری انجام خواهیم داد!
ما کمک زیادی از سازمان ملل متحد گرفتیم، چون ما نگران بودیم که در بنغازی چه پیش خواهد آمد، تا همین الان در سوریه ۶۰۰۰ تن کشته شده اند، ما هنوز داریم سعی میکنیم که بفهمیم چه کاری را باید انجام دهیم؟!
به هرحال سازمان ملل متحد چهار سری تحریم تا بحال داشته است. ما سازمان مجاهدین خلق را از سال۱۹۹۷ در لیست نگاه داشته ایم، چون فکر میکردیم که میتوانیم با رژیم ایران صحبت یا مذاکره کنیم، چه شد؟ سالها پیش ما گفتیم، بیایید رژیم ایران را محاصره دریایی کنیم، نفت را خارج از دسترس رژیم ایران قرار دهیم. آنها منابع طبیعی زیادی دارند، ما قادر خواهیم بود که اقتصاد این رژیم را فلج کنیم، چنانچه نفت را تحریم کنیم، ولی ما بخود زحمت امتحانش را هم به خودمان ندادیم.
اما ما با رژیم ایران گفتگو کرده ایم، مذاکره کرده ایم، و امید پشت امید داشته ایم، که برخی از سخنرانان پیش از من در مورد آن صحبت کردند.
این رژیم ایران است. به تاریخچه اش نگاه کنید، آنها مسئول کشتن سربازان آمریکایی در افغانستان و عراق هستند.
آنها مسئول قتل نخست وزیر حریری در لبنان هستند، کسی که همسرش یکبار به من گفت: «در این قسمت از دنیای ما بهتر است که مورد احترام باشید تا دوستتان داشته باشند». من نمیخواهم توسط رژیم ایران دوست داشته شوم، من میخواهم که مردم ایران مرا دوست داشته باشند.
یک اقدام قوی که این دولت میتواند انجام دهد، خانم کلینتون، رئیس جمهور اوباما و همه میتوانند همراهی کنند. یک اعلان و علامت بزرگ، یک پیام قوی، که ما ایالات متحده به قولمان وفادار خواهیم ماند، ما بر احکام حقوق بشری خود پافشاری خواهیم کرد، ما در کنار مردم خواهیم ایستاد، ما به آنها قول دادیم و برایشان امنیت وحفاظت ایجاد خواهیم کرد:
«ملاها، احمدی نژاد، ما سازمان مجاهدین خلق ایران را از لیست خارج خواهیم کرد. بفرمایید، حالا این مشکل شماست».
متشکرم. بسیار مفتخرم که امروز اینجا با چنین پنل ممتازی باشم.
امروز که ما درباره اشرف و کمپ لیبرتی صحبت میکنیم در واقع داریم درباره اعضای خانواده شما و خانواده ما صحبت میکنیم. من این را میگویم چون مهم است، نه تنها جامعه ایرانی بلکه سایر رهبران، نه تنها یک بحث به صورت ملی است، بلکه من از یک چشمانداز دیگر آمده ام.
از همه شما که از جوامع مختلف در اینجا هستید میخواهم به جوامعتان برگردید و درباره آنچه در اشرف و لیبرتی میگذرد صحبت کنید. با مردم صحبت کنید با شهردارتان صحبت کنید اعضای شورای شهر، مقامات محلی، فرمانداران، با آنها صحبت کنید تا بتوانیم واشینگتن را به حرکت واداریم. حرکت واشینگتن سخت است، ولی افراد میتوانند واشینگتن را حرکت دهند و پیام امروز این است.
ما در آمریکا درباره تاریخ جهان آنقدر آگاه نیستیم ولی باید باشیم چون برای درک تاریخ آمریکا باید تاریخ جهان را درک کرد.
متأسفانه همانطور که آلن درشویتز اشاره کرد، ما داریم اشتباهات گذشته را تکرار میکنیم و به این دلیل مهم است که شما باید با هم جمع شوید و مستمراً داستانتان را در جوامعتان از هر گروه نژادی و قومی بگویید، چون اگر نگویید این داستان فقط به جامعة ایرانی محدود میشود.
این داستانی است که نه تنها در ایالات متحده، بلکه در سراسر جهان باید گفته شود و به این دلیل مهم است که ما میخواهیم به کنفرانس شهرداران آمریکا که در ماه ژوئن برگزار می شود بیاییم و در آنجا قطعنامه ای درباره کمپ اشرف و کمپ لیبرتی بگذرانیم و آمریکاییهای بیشتری را درباره بی عدالتی که همینجا در جهان صورت می گیرد آگاه کنیم.
به این دلیل است که من امروز اینجا هستم، از طرف یک شهری که جهان را درک میکند، درک میکند که مهاجرین چه کسانی هستند، مهمتر از همه از فرهنگ ایرانی قدردانی میکند، از تمدن آنها قدردانی میکند، به خاطر آنچه برای آمریکا کرده اند و ما میخواهیم از روانهای از دست رفته در کمپ اشرف قدردانی کنیم و همچنین از افراد کمپ لیبرتی.
سفیر فیلیپ لادر:سفیر آمریکا در انگلستان ۱۹۹۷ ـ ۲۰۰۱,معاون رئیس دفتر رئیسجمهور بیل کلینتون,عضو هیأت مدیره صلیب سرخ آمریکا
این مأموریتی سخت برای من است نه تنها بخاطر اینکه باید بعد از این شخصیت های والا صحبت کنم بلکه بخاطر اینکه من به مأموریت های ساده عادت کرده ام.
ما البته در شرایطی دور هم جمع شده ایم که تنش ها بالا گرفته است. واشینگتن و بروکسل صادرات نفت و بانک مرکزی رژیم ایران را هدف قرار داده اند. همین هفته گذشته ما با وقایعی روبرو بودیم که حس خوشبینی را برنمی انگیزند.
با اینحال دوست دارم آنچه شهردار دیلی گفت را تکرار کنم. اگر حقیقتاً آمریکاییان، چه در جامعه بازرگانی و چه از همه طیف های دیگر، عکس های کمپ لیبرتی را میدیدند به این نتیجه میرسیدند که شرایط تغییر یافته است.
این موضوعات ممکن است در تحلیل نهایی انساندوستانه باشد اما البته که تبعات گسترده ژئوپلتیکی دارند.
بنابراین میخواهم شما را تشویق کنم که این با برگزاری چنین گردهمایی هایی در اقصی نقاط کشور، افراد بیشتری را در مورد این که چگونه این شرایط، واقعیتهای ایران امروز، تغییر کرده است، مطلع کنید.
من به دقت به سخنرانان گوش دادم. و به دقت طی ماههای گذشته به مواضع سناتورها کری، لوین، گراهام و نماینده شرمن توجه کرده ام. من از حرف های ژنرال جونز و رهبران نظامی در این باره شگفت زده شده ام، کسانیکه من با آنها کار کرده ام و به آنها احترام قائلم.
من قطعاً در رابطه با حکم قضایی دادگاه واشینگتن مطلعم و همدل با دیگران از روند فعلی را موجب خطر میدانم.
دلیل اینکه میگویم شرایط تغییر کرده است چیست؟ اگر کسی آنچه که در مورد کمپ لیبرتی به عنوان واقعیت ارائه شد را ببیند، به ارتباط با واقعیت ۳۴۰۰ نفری که امروز در اشرف هستند، پی خواهد برد.
درحال حاضر موضوع اصلی این است که چگونه میتوانیم مطامع هسته یی رژیم ایران را مهار کنیم، اما موضوع فوری تر و اضطراری تر، آینده ۳۴۰۰ انسان است.
باید تمایلات سختسرانه رژیم تهران را درهم شکست.
اگر واقعاً میخواهیم به هر طریقی پیشرفت کنیم، همانطور که شهردار دیلی گفت، ضروری است که درک عمیق تر و وسیع تری نسبت به واقعیاتی که آن افراد با آنها روبرو شده اند حاصل شود.
صرفنظر از تمام اختلافات سیاسی لازم است تمرکزی عمیق تر و وسیع تری نسبت به آینده افراد، ایجاد شود.
از شما متشکرم که به من فرصت دادید که مشوق شما باشم در این که دیگران را بطور گسترده تر آگاه کنید و بخاطر آنچه توانستم امروز فرابگیرم، از شما بسیار سپاسگزارم.
آوی یوریش, مشاور پیشین وزارت دارایی آمریکا
باعث افتخارم است که این فرصت را دارم تا امروز در اینجا به دفاع از ارزشهایی قیام کنم که ما پاس میداریم، مثل آزادی بیان، آزادی مذهب و آزادی اجتماع.
بسیاری از شما امروز بخاطر نگرانی که نسبت به حقوق جهانشمول دارید در اینجا حضور دارید. ما قطعاً از سال ۱۹۷۹ خواهان آینده بهتر و روشنتری بوده ایم. اما ایران، تحت حاکمیت ملاهای بنیادگرا قرار گرفته است.
خوشبختانه تمرکز جهان به تلاش ملایان برای دستیابی به تسلیحات اتمی و حمایت آنها از سازمانهای تروریستی معطوف شده است. ما باید هر آنچه در توان داریم انجام دهیم تا از اتمی شدن آنها جلوگیری کنیم. اگر رژیم ایران به بمب دست پیدا کند نقطه عطفی محسوب میشود که دارای عواقب گسترده ای خواهد بود. جهان غرب باید چه کاری را انجام دهد؟ چه کاری هریک از شما میتوانید انجام دهید تا آنرا متوقف کنید؟
تنها سه راه وجود دارد که میتواند روی این برآیند تأثیرگذار باشد: دیپلوماتیک، اقتصادی و نظامی.
امروز من غالب وقتم را صرف صحبت در رابطه با جنگ مؤثر اقتصادی خواهم کرد که اگر فوراً اجرا شود رژیم ایران را متوقف خواهد کرد.
رژیم ایران فعالیتهای اتمی و تروریستی خود را از طریق سیستم مالی دنیا تسهیل میکند، از طریق بانک دولتی و طیفی از شرکتهای پوششی و روشهای فریبنده دیگر که مشخصاً برای دور زدن کنترلهای مراکز مسئول مالی طراحی شده اند.
در حال حاضر رژیم ایران ۳۰بانک دارد که در سراسر جهان فعالیت میکنند. بانکهایی که در انگلستان، فرانسه، ایتالیا، امارات متحده عربی، روسیه و دوبی از طریق بانکهای رژیم ایران در دنیا کار میکنند ۲۰ بانک در این میان توسط دولت آمریکا نامگذاری شده اند. این بانکها میتوانند ارزی که بسیار مورد نیاز است را برای استفاده در فعالیتهای غیرقانونی تأمین کنند.
بسیاری از این مراکز مالی در آمریکا فعالیت دارند. سایر بانکهایی که در آمریکا خودشان فعالیت نمیکنند در هر حال با مراکز مالی آمریکا مبادله دارند تا به بازار آمریکا دسترسی داشته باشند. ما اهرم فشار بزرگی در رابطه با این مراکز مالی داریم اما از آن استفاده نمیکنیم.
آیا میتوانید تصور کنید که چه میشد اگر ما به این بانکها میگفتیم که باید بین بازار آمریکا و رژیم ایران یکی را انتخاب کنند؟ هیچیک از آنها حاضر به انتخاب رژیم ایران نیستند.
من از شما دعوت میکنم که با نمایندگان کنگره صحبت کنید، چراکه این یکی از قوی ترین راهکارها برای آسیب رساندن به رژیم ایران در زمینه مالی است. من بسیار روی این موضوع تأکید میکنم.
در مورد دفترهای تهاتر (تسویه پول): اخیراً فاش شد که رژیم ایران سالیانه با مبالغی به میزان میلیاردها دلار از سیستمهای تسویه پول بین المللی سوء استفاده میکند. به نظر میرسد رژیم ایران ماهرانه از این دفاتر تهاتر سوء استفاده میکند تا تحریمهای آمریکا را دور بزند. یک قاضی دادگاه شعبه نیویورک به «سیتی بانک» دستور داد که اوراق قرضه به ارزش حدود دو میلیارد که به رژیم ایران تعلق دارد را مسدود کند.
بنا بر مدارک قضایی در آمریکا که هم در نیویورک و هم در کالیفرنیا ثبت شده اند، این مبالغ مسدود شده در سیتی بانک به نام دفتر تهاتر «کلیر استریم» که مرکز آن در لوگزامبورگ است میباشد.
سیتی بانک و تمام مراکز مالی آمریکایی باید تمام مبادلات رژیم ایران به دلار را مسدود کنند، به استثنای موارد محدودی مانند برخی مواد خوراکی، پوشاک و دارو.
طبق قانون اختیارات اضطراری اقتصاد بین الملل، مراکزی که قانون آمریکا را نقض کنند مشمول مجازات مالی یا در حد ۲۵۰ هزار دلار و یا دو برابر ارزش مبادله خواهند شد، که این بدین معنی است که مجازات سیتی بانک میتواند به ۴ میلیارد دلار برسد.
دولت آمریکا و بویژه وزارت دارایی باید ارزیابی جامعی کنند تا دریابند چگونه میتوان مانع سوء استفاده رژیم ایران از دفترهای تسویه پول بین المللی شد و بطرق مناسب بر این اساس عمل کنند. در غیر این صورت رژیم ایران همچنان به منابع ارزی، ازجمله دلار آمریکا، دسترسی خواهد داشت که بدون شک به رفتار غیرقانونی آن کمک و یاری خواهد رساند.
بسیاری از شما ایرانی هستید و بهتر از اکثر مردم میدانید که خمینی سپاه پاسداران را برای حفاظت از حکومت جدیدی که در سال ۱۹۷۹ پایه گذاری شد تشکیل داد.
سپاه رژیم از زمان تأسیس تا کنون به یک نیروی بزرگ سیاسی، نظامی و اقتصادی در ایران تبدیل شده است و طبق گزارشات، روابط نزدیکی با ولی فقیه و رئیس جمهور رژیم احمدی نژاد که خودش عضو سابق سپاه است دارد. سپاه پاسداران نزدیک به ۱۲۵ هزار عضو دارد. اکثر فعایتهای مربوط به موشکهای زمین به زمین رژیم را پیش میبرد. و باور بر این است که اکثر یا تمام تسلیحات دیگر شیمیایی و بیولوژیکی و رادیولوژیکی رژیم را تحت کنترل خود دارد؛ و اگر ایران به سلاح اتمی مجهز شود، متخصصین بر این باورند که سپاه این تسلیحات را هم کنترل خواهد کرد.
سپاه پاسداران رژیم توسط دولت آمریکا لیست گذاری شده است و دلیل آن درگیر بودن در گسترش تسلیحات کشتار جمعی بوده است. نقش اصلی را در صنعت نفت رژیم، در ساخت و ساز و طبعاً در مجموعه نظامی رژیم ایفا میکند. و همچنین یکی از بخشهای فاسد رژیم ایران است.
گزینه های پیش روی ما از این قرار است: اولاً دولت آمریکا باید نام تمام مقامات ارشد سپاه را فاش سازد و اینکه در این ارگان مشغول چه کارهایی هستند و هرگونه اطلاعات ارتباطی که ما با آنها داریم. بدین ترتیب میتوان تحرکات آنها در خارج از ایران را محدود کرد و یا به آنها هشدار داد که ما شما را میشناسیم و میتوانیم به شما دسترسی پیدا کنیم.
در رابطه با بنیادها. اینها بنیادهای خیریه رژیم هستند که اقتصاد غیرنفتی را کنترل میکنند. بنیادها حدود ۲۰ تا ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تحت کنترل خود دارند. از پرداخت مالیات معاف هستند و سوبسیدهای سنگینی از طرف دولت دریافت میکنند اما از مدار کنترل دولت خارج اند. آنها تنها به ولی فقیه رژیم پاسخ میدهند.
آنها بعنوان سازمانهای خیریه قرار است خدمات اجتماعی را برای فقرا و فرودستان مهیا کنند. اما در ایران نزدیک به ۱۲میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میکنند و ۶ میلیون نفر از آنها هیچگونه کمکی از جانب دولت و بنیادها دریافت نمیکنند.
یکی از مثالهای معروف بنیاد مستضعفان و جانبازان است که تخمین زده میشود حدود ۲۰ درصد صنعت نساجی کشور، ۴۰ درصد تولیدات نوشابه، و دو سوم تمام محصولات شیشه ای را کنترل میکند و سهم عمده ای در کالاهایی مانند کاشی، لاستیک و محصولات شیمیایی و غذایی دارد. بنابراین نباید غافل کننده باشد که برای بخش خصوصی ایران سخت است که با بنیادها رقابت کند. آنها دارای ارتباطات و پوشش سیاسی هستند و از سوبسیدهای دولتی بهره مندند.
با توجه به این آسیب پذیری عمده، وقت آن رسیده است که دولت آمریکا علناً از بنیادهای اصلی نام ببرد و آنها را رسوا کند. میتواند نامگذاری آنها را بررسی کند و بدین ترتیب کمکهای مالی به این سازمانها را ممنوع اعلام کند.
این از قبیل سازمانهایی است که باید در لیست تروریستی باشد، بعلاوه آن کسانی در اروپا و آسیا که در حال حاضر به چنین ارگانهایی کمک مالی میکنند.
اجازه بدهید با این نکته حرفهایم را تمام کنم. ما تمام ابزار لازم را در دست داریم تا شرکتهای تجاری که در حال حاضر با رژیم ایران رابطه دارند متقاعد یا تنبیه کنیم. اگر واقعاً بخواهیم که رژیم را از دستیابی به تسلیحات هسته ای بازداریم صحیح آن است که اگر نه از همه، بلکه از برخی تیرهایی که در کمان داریم استفاده کنیم. ما با کمک یکدیگر میتوانیم تغییر ایجاد کنیم. از شما متشکرم که در اینجا حاضر بودید.
آقای گلن کارل, معاون پیشین اطلاعات مرکزی آمریکا
مسئولیت شورای اطلاعات ملی که من معاونت تهدیدات فراکشوری آنرا برعهده داشتم، این است که یک چشم انداز درازمدت درمورد روندها و تهدیدات به منافع ایالات متحده ارائه کند، چه تهدیدات داخلی باشند و چه خارجی در یک محدوده زمانی ۲ تا ۵ سال در آینده در صورتی که مقدور باشد.
ما ارشدترین ارگان جامعه اطلاعاتی آمریکا برای ارزیابیهای اطلاعاتی استراتژیک هستیم و خیلی وقتها پیش بینیهای درستی میکنیم و متأسفانه برخی اوقات هم اشتباه میکنیم.
حال شاید کسی تعجب کند که چرا گاهی اوقات سیاست ایالات متحده بی هدف به اینطرف و آنطرف میرود
در ارتباط با ایران و اینکه سیاست آمریکا نسبت به سازمان مجاهدین خلق ایران چه باید باشد، من دریافتم که جوامع اطلاعاتی ما در آمریکا خیلی درباره این که مجاهدین چه چیزی و چه کسانی هستند و توانایی ایرانیها و اقداماتشان چیست اطلاع ندارند. این سومین هدف سیاستگذاری است.
من فکر میکنم که جوامع اطلاعاتی ما و سیاستگذاران ما بخوبی تشخیص داده اند که دشمن اصلی و رقیب اصلی ما کیست. کاملاً مشخص است که رژیم ایران بزرگترین عامل برهم زدن ثبات در خاورمیانه است،
وزارت اطلاعات رژیم سخت میکوشد تا کشف حقیقت را مشکل کند، تا رقبای رژیم و اهداف خود مانند سازمان مجاهدین خلق ایران را از بین ببر.
ما رقبای بسیار بسیار زیادی داریم. جزئیات زیادی برای فراگیری وجود داشت. وزارت اطلاعات رژیم که در آمریکا، عراق، لبنان و علیه مجاهدین خلق و در عربستان سعودی فعال است از لحظه ای که خمینی رژیم مهاجم و توسعه طلب خود را سی سال پیش بنا کرد من و همکارانم را مشغول نگاه داشته است.
همه ما از تهدیدات خاص رژیم ایران آگاه هستیم. موضوع مجاهدین و کمپ اشرف و کمپ لیبرتی در میان است که ما بسیار در رابطه با آنها شنیده ایم و توصیه ها و ارزیابیهای زیادی در رابطه با عمل صحیح وجود دارد. و همچنین برنامه هسته ای رژیم ایران و سوریه و نفوذش در حزب الله در لبنان و غیره.
بنابراین شیطان در جزء جزء کارها حضور دارد و وزارت اطلاعات آن نسبت به سازمان مجاهدین خلق و سایر مخالفان موضع تهاجمی و خصومت آمیز دارد. اما از نقطه نظر جامعتر، روشن است که رویکرد آمریکا نسبت به منطقه، عراق و رژیم ایران غالباً مجزا و خرده کاری بوده است و همچنین نسبت به نیازهای سازمان مجاهدین خلق تا آنجا که به ترسیم منافع آمریکا برمیگردد که اکنون با رژیم مهاجم و مداخله کننده ایران در عراق مواجه شده است.
میتوان این استدلال بد اما در هر حال واقعی را مطرح کرد که احتمالاً عمده ترین نتیجه اشغال عراق و شکست صدام حسین تعمیق منافع رژیم ایران بوده است. اهداف استرایژیک رژیم ایران چیست؟ اعمال هژمونی بر سطح منطقه و حفظ خود. رژیم ایران حداقل بدنبال این است که قدرت غالب منطقه شود تا حداقل بتواند سپری را بدور ایران ایجاد کند و رژیم را از آنچه بعنوان یک خطر حیاتی می بیند مصون نگاه دارد.
بزرگترین ابزار رژیم ایران برای رسیدن به این امیال رژیم سوریه است که رژیم ایران را قادر میسازد در لبنان تأثیرگذاری و اعمال نفوذ کند، از حزب الله و حماس در مقابل اسرائیل حمایت کند و سیاستهای آمریکا در سراسر منطقه را با تهدید روبرو کند.
اهداف استراتژیکی آمریکا چیست؟ ثبات منطقه، کاستن نفوذ رژیم ایران بعنوان عامل بی ثباتی و مهاجم و نیز متوقف ساختن برنامه تسلیحات هسته ای رژیم ایران.
سیاست آمریکا باید مقابله با نفوذ رژیم ایران در منطقه باشد. مسیری که راه به ممانعت از نفوذ رژیم ایران در منطقه می برد. حاکمان تهران سیاستهای خود را از طریق دمشق پیش می برند. با از بین بردن رژیم اسد و جایگزین ساختن آن با رژیمی که به رژیم ایران وابسته نباشد، اینکار محقق میشود. بدین ترتیب ما بزرگترین اهرم فشار رژیم ایران در منطقه و جهان را از بین خواهیم برد. همچنین حماس را بشدت تضعیف خواهیم کرد. همین حالا که اسد تضعیف میشود، حماس تلاش میکند خود را از حمایت بی چون و چرا از رژیم اسد دور کند. حداقل به نظر میرسد که خود را در طرف بازنده تاریخ یافته است.
نفوذ رژیم ایران در سراسر منطقه رو به افول خواهد بود. بنابراین آمریکا از اپوزیسیون سوریه فعالانه پشتیبانی خواهد کرد تا دولتی که جایگزین اسد میشود دیگر هدف و یا دست نشانده رژیم ایران نباشد.
آمریکا همچنین باید فشار خود را بر روی خود رژیم ایران افزایش دهد،
باید نفت رژیم را طوری تحریم کرد که شامل محدودیت در قبال چگونگی صادرات نفت هم بشود، بعلاوه حمایت از اپوزیسیون ایران، سازمان مجاهدین خلق که بر فشار علیه رژیم خواهد افزود،
یک حمله نظامی علیه تأسیسات اتمی رژیم احتمالاً تأخیر ایجاد خواهد کرد اما مشکل را حل نخواهد کرد. مشکل در ماهیت این رژیم است و نه ابزار مورد استفاده آن.
از نظر تاکتیکی، کار اطلاعاتی در صحنه که من بیش از دو دهه درگیر آن بوده ام بر لغو نامگذاری سازمان مجاهدین دلالت دارد. این نامگذاری تروریستی منقضی شده و اشتباه است. از نقطه نظر استراتژیک هم دلالت بر این دارد که باید به نفع مجاهدین کار کرد تا رژیم ایران را که عامل بی ثباتی در تمام منطقه است بی ثبات کرد.
از شما بسیار متشکرم.
آقای تانکردو:
خوب. امروز یک روز فوق العاده ای بود. واقعاً. من در حالی که به این افراد بسیار سخنور گوش میدادم که درمورد این مسأله صحبت میکنند فکر میکردم بیش از ۱۰سال. از شروع این بحثها گذشته است.
به یاد می آورم که وقتی اولین بار، حدود ۱۰سال پیش، نامه ای را برای وزیر خارجه جمهوریخواه در یک دولت جمهوریخواه امضا کردم و خواستار آن شدم که دولت، مجاهدین را از لیست خارج کند حدود ۱۰سال پیش بود. امضای آن نامه یک سفر پر ماجرایی را فکر کنم شروع کرد که حالا که نگاه میکنم یک تجربه فوق العاده ای بوده است.
و در طول زمان خدا را شکر اوضاع عوض شد. حالا افراد زیادی هستند. افراد برجسته، بسیار برجسته تر از من بسیار کارآمدتر که موضوع افراد اشرف را مطرح کنند و من به این خاطر خدا را شکر میکنم. و واقعی میگویم وقتی میگویم این کاری است که همه ما میتوانیم انجام بدهیم. همه ما فکر میکنیم که چه کاری است که ما هرکدام میتوانیم انجام دهیم که این شرایط را به یک پایان مفید برسانیم. همه ما میتوانیم این کار را بکنیم. با صدای بلند دعا کنیم برای امنیت افراد اشرف و برای مردم و برای آزادی مردم ایران.
بنابراین در طول زمان، ما پیشرفت زیادی داشته ایم. ما پیشرفت زیادی کرده ایم، بله. ولی نگاه کنید ببینید در پیش رو چه چیزی قرار دارد. من میگویم بسیار خوب است چون ما امروز این نیروها و صدای افراد با سوابق و گرایشهای مختلف سیاسی را به هم پیوند زده ایم.
حالا زمان آن است و هر کاری که میکنیم برای حل خطر کنونی که در اشرف در عراق وجود دارد و برای این افراد فوق العاده که اینقدر رنج کشیده اند عمل کنیم.
بنابراین من حالا میخواهم که کار درست را انجام دهید. هیچکس امروز، هیچکس در سیاست، در یک نقش سیاستگذاری در آمریکا یا در جهان امروز نمیتواند بگوید نمیدانستند چه چیزی دارد اتفاق میافتد. اگر بدترین چیز اتفاق بیفتد، فکر کنید، سیاستگذاران، نمیتوانید بگویید نمیدانستم، میدانید. میتوانید عمل کنید. باید عمل کنید. و چیزهای عجیب تری از این اتفاق افتاده است که شاید سال دیگر این برنامه در یک تهران آزاد برگزار شود.
چه پنل اعجاب آوری!اعجاب آور، نه تنها به خاطر حجم انبوه نظرات مهم و عمیقی که توسط تک تک نفرات پنل مطرح شد، بلکه به این خاطر که ما پیش از زمان موعود تمام کردیم.
آقای جولیانی:
به نظرم میرسد برای اینکه بتوانیم یک راه کار عملی اتخاذ کنیم، پیشنهاد میکنم که ببینیم آیا میتوانیم از مجلس نمایندگان آمریکا بخواهیم قطعنامه یی را به تصویب برساند که یک کمیسیون تشکیل بدهد که فوری به عراق برود و کمپ لیبرتی را چک کند، و در عرض ۴۸ ساعت گزارش بدهد که آیا کمپ لیبرتی مکان مناسبی است؟ آیا باید یک محل جابه جایی باشد، آیا یک زندان یا اردوگاه کار اجباری است؟
دوم این که قطعنامه یک چارچوبی برای پذیرش پناهندگان تعیین کند.
و بخش سوم قطعنامه این باشد که وزارت خارجه در مورد لغو نامگذاری تصمیم گیری کند. الآن یک سال و نیم از مهلت میگذرد. در وزارت خارجه چه میگذرد؟ بیدار شوید! فکر میکنم قطعنامه باید مثلاً مدت یک هفته را برای تصمیم گیری مشخص کند.
فکر میکنم اگر این سه نکته بتواند در قطعنامه گذاشته شود، اگر یک کمیسیون خیلی رسمی است در یک گروه منتخب کوچک از تمام کسانی که در حمایت از این سازمان صحبت کرده اند. پنج نفر را انتخاب کنید، از دموکراتها، جمهوریخواه، لیبرال و مستقل، محافظه کار. پنج نفر را انتخاب کنید و به آن جا بفرستید تا برگردند و گزارش دهند تا ما کار مفیدی انجام داده باشیم.
متشکرم